بزها آواز می خوانند

ساخت وبلاگ


.....فکر کردم صدای چه کسانی است؟ یادم نیامد. تصویر چهره‌شان، صورت‌های آفتاب سوخته و پوست تیره‌شان پیش چشمم آمد ولی نامشان را فراموش کرده بودم. به نام‌ها فکر نمی‌کردم. وقتی از تپه‌ها بالا می‌دویدیم استایل بدن‌ها، فاصله‌ی گام‌ها، حالت شانه‌ها، حتی حالت صورت‌ها به ذهنم می‌ماند اما به نام‌ها فکر نمی‌کردم. آن که لب‌های درشتی داشت و در سربالایی تپه‌ها لب‌هایش آویزان می‌شد و شانه‌هایش را بالا می‌انداخت گفت: نعیم چاق‌تر نشان می‌زند یا یعقوب؟.....

 

 

بزها آواز می خوانند...
ما را در سایت بزها آواز می خوانند دنبال می کنید

برچسب : بیست و شش هفتگی بارداری,بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر,بیست و ششمین همایش بانکداری اسلامی,بیست و ششمین المپیک,بیست و ششمین جشنواره فرهنگی دانشگاه فرهنگیان,بیست و شش,بیست و ششم,بیست و شش عیدماه,بیست و ششم شهریور,بیست و شش به عربی, نویسنده : boorlako بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 14:06

  ....... صدای گریه دخترکی که به زور بوسیده بودمش در میان درختچه‌های پایین بازار. ولی گذشت زمان این صدا را تلخ‌تر کرده است. نُه سال پیش صدای گریه‌اش به این تلخی نبود. گذشت زمان عشق را هم کهنه می‌کند ولی نشانه‌هایش مثل یک جای زخم هیچ وقت از بین نمی‌رود. عشق هیچ وقت از بین نمی‌رود. گذشت زمان آن را عمیق‌تر می‌کند و به آن نیازمندتر. شاید سال‌ها بعد تفسیرم از عشق متفاوت شود ولی همچون خنجری در پشت هیچ گاه اصل آن را نمی‌توانم نادیده بگیرم. اگر سرنوشت نعیم را در جایی قرار داده که فکر کنم حقش نیست، با نعیم نمی‌جنگم. با سرنوشت می‌جنگم. ولی مثل اینکه سرنوشت سرسخ بزها آواز می خوانند...
ما را در سایت بزها آواز می خوانند دنبال می کنید

برچسب : بیست چهارده,هفته بیست و چارم بارداری, نویسنده : boorlako بازدید : 29 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:19

 

 ......دکتر پشت دیوارهای پایگاه که پیچید یعقوب دلش آشوب شد. هر کاری کرد بی قراری‌اش را نادیده بگیرد نتوانست. می‌خواست جایی برود. با حبیب برود قلعه‌ی ویران جبارخان و دوباره ماجرای عصری را که سینه‌ی پدرش شکاف شد، گوش کند....

 

 

بزها آواز می خوانند...
ما را در سایت بزها آواز می خوانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boorlako بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 13:30